عشق بی پایان 25
سه شنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۰ ب.ظ
پارت_25
-وای شیدا تو یکی ول کن تو رو خدا
-باشه بابا،راستی واست سوغاتی آوردم
اصلا حوصله نداشتم
-باشه،مرسی
-جدی جدی دارم نگرانت میشمااا،پاشو لباس بپوش بریم بیرون کلت باد بخوره دختر
-نه شیدا،اصلا حوصلشو ندارم بعدشم میخوام برم پیشه آرتین
-خب بیا بریم بیرون یه دوری میزنی بعدشم میری پیش آرتین دیگه،ساعت چند گفت بری؟؟
-ساعت هشت
-خب الان پنج و نیمه بریم تا هشت میرسی دیگه
-نمیدونم
-پاشو لباس بپوش
-باشه
رفتم اتاق چون از اون ور میخوام برم پیشه آرتین یه تیپ خوب میزنم،
مانتو گلبهی رو با شلوار سفیدم برداشتم،
رفتم جلوی آیینه موهامو شونه زدم وفرق باز گذاشتم یکم کرم مرطوب کننده زدم با ریمل،رژ قرمزمم زدم،
خوب شده بودم،
شال گلبهی ام رو برداشتم و گذاشتم روی سرم،
ساعتمو انداختم و کمی عطر زدم،کلید و گوشی و کیفم پول رو برداشتم و از در رفتم بیرون...
-وای شیدا تو یکی ول کن تو رو خدا
-باشه بابا،راستی واست سوغاتی آوردم
اصلا حوصله نداشتم
-باشه،مرسی
-جدی جدی دارم نگرانت میشمااا،پاشو لباس بپوش بریم بیرون کلت باد بخوره دختر
-نه شیدا،اصلا حوصلشو ندارم بعدشم میخوام برم پیشه آرتین
-خب بیا بریم بیرون یه دوری میزنی بعدشم میری پیش آرتین دیگه،ساعت چند گفت بری؟؟
-ساعت هشت
-خب الان پنج و نیمه بریم تا هشت میرسی دیگه
-نمیدونم
-پاشو لباس بپوش
-باشه
رفتم اتاق چون از اون ور میخوام برم پیشه آرتین یه تیپ خوب میزنم،
مانتو گلبهی رو با شلوار سفیدم برداشتم،
رفتم جلوی آیینه موهامو شونه زدم وفرق باز گذاشتم یکم کرم مرطوب کننده زدم با ریمل،رژ قرمزمم زدم،
خوب شده بودم،
شال گلبهی ام رو برداشتم و گذاشتم روی سرم،
ساعتمو انداختم و کمی عطر زدم،کلید و گوشی و کیفم پول رو برداشتم و از در رفتم بیرون...
از اتاق که رفتم بیرون شیدا سوتی کشید
-جووون خانم شماره بدم؟
-اذیت نکن بریم
-خب بابا بی ذوق
-با ماشین اومدی؟
-اره
رفتیم بیرون،
سوار ماشین شیدا شدیم
-خب کجا بریم؟
-نمیدونم،تو کجا رو میگی؟
-واسه من فرقی نداره
-پس بریم نگین
-بریم
شیدا ماشینو روشن کرد و راه افتادیم،
خیلی ترافیک بود،
-چرا ایتقدر ترافیکه؟
-نمیدونم
راستی دیا جای همیشگیتون کجاست؟!
میخواستم جواب بدم که گوشیم زنگ خورد،
درش آوردم،
بازم همون ناشناسنه بود
تماسو وصل کردم ولی هیچی نگفتم،
دیدم نه اونم هیچی نمیگه
-چرا حرف نمیزنی مگه مرض داری؟؟
هیچی نگفت ولی یه نفس عمیق کشید و بعد قطع کرد!!!!
-بازم همون بود؟
-آره
دوباره گوشیم زنگ خورد،این دفعه عصبی گوشی رو برداشتم و با داد گفتم:چته دیونه؟آزار داری؟بگو چه مرگته؟؟