:)

:)

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۳۰
مهر

‏چجوری ماهی هوش انسان رو زیاد میکنه‌؟ 


این که خودش انقد اسکله 
یه کرم وصل به قلاب میبینه 


متوجه مشکوک بودن قضیه نمیشه 


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

۳۰
مهر

اعتراف میکنم هنوزم برای سنجش دمای چایی 

از انگشت اشاره ام استفاده میکنم! و در ضمن تا تمامی فنجان ها رو تست نکنم و مطمئن نشم که همشون داغ هستن عمرا واسه مهمونا نمی برم … 😌😂

۲۹
مهر

دانشمندان برای اثبات اثرات خنده بر انسان خون بیمارانی که دچار افسردگی بودند را به ۶ خوکچه هندی تزریق کردند؛ پس از ۱۸ ساعت همه مردند 


سپس خون یک گروه از جوانان شاد را به ۶ خوکچه دیگر تزریق کردند و در کمال تعجب آنها نیز پس از ۱۸ ساعت مردن.
و تازه فهمیدن خون انسان به خوکچه ها نمیخوره

۱۹
مهر

‏رفتم مصاحبه 
یارو پرسید موضوع آخرین کتابی که خوندی چی بوده ؟
گفتم درباره یه پسری بود که بخاطر کسب علم و دانش حتی روزای تعطیلم میرفت مدرسه

گفت چه جالب اسمش چیه ؟

گفتم حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت

فک کنم چون نخونده بودش زنگ زد حراست بیان بندازنم بیرون

۱۸
مهر

دو برادر بودند که یکی از آنها معتاد و دیگری مردی متشخص و موفق بود.

برای همه معما بود که چرا این دو برادر که هر دو در یک خانواده و با یک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشته اند؟ 

از برادرِ معتاد، علت را پرسیدند، پاسخ داد: 
علت اصلی شکست من، پدرم بوده است!
او هم یک معتاد بود...
خانواده اش را کتک می زد و زندگی بدی داشت...
چه توقعی از من دارید؟ من هم مانند او شده ام. 

از برادر موفق دلیل موفقیتش را پرسیدند. 
در کمال ناباوری او گفت: 
علت موفقیت من پدرم است!
من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگی اش را می دیدم و سعی کردم که از آن رفتارها درس بگیرم و کارهای شایسته ای جایگزین آن ها کنم. 

طرز نگاه هر کس به زندگی، دنیای او را می سازد.

۱۴
مهر

به نظرم بهترین کار الان زندانی شدنه
غذا و مکان رایگان
هفته ای یه بار هم خانواده رو میبینیم دیگه هر روز رو مخ نیستن که با آیندت میخوای چیکار کنی و اینا
 حرفای روحانی و بقیه رو هم نمیشنویم اعصابمون خورد نمیشه
چی بهتر از این؟😂😅

۰۸
مهر

‏تلویزیون داشت مسابقه پانتومیم نشون میداد هرچی حدس میزدم درست در نمیومد

 آخر بابام گفت احمق، اخبار ناشنوایانه 😐😆

۰۷
مهر

 

مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟

فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.

در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.

در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.

در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود.

در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود.

اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!

هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!

خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟

این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...

او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!

۰۷
مهر

 

ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯿﺮﻩ ﺗﻮ ﺟﻨﮕﻞ، ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﺮﯾﺎﮎ ﻣﯿﮑﺸﻪ.
ﻣﯿﮕﻪ : آﻗﺎ ﺭﻭﺑﺎﻫﻪ ﺍﯾﻦ چه ﮐﺎﺭﯾﻪ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺪﻭﻭﻭﻭﯾﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ.
ﻣﻴﺮﻥ ﻣﻴﺮﻥ ﻣﯿﺮﻥ ﺗﺎ ﻣﯿﺮﺳﻦ به ﮔﺮگه... ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﺩﺍﺭﻩ ﻫﺸﯿﺶ ﻣﯿﮑﺸﻪ، ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : آﻗﺎ ﮔﺮﮔﻪ ﺍﯾﻦ چه ﮐﺎﺭﯾﻪ ﺁﺧﻪ، ﭘﺎﺷﻮ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﺑﺪﻭﯾﯿﻢ. ﮔﺮﮔﻪ ﭘﺎﻣﯿﺸﻪ ، ﻣﯿﺮﻥ ﺳﻪ ﺗﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﺷﯿﺮﻩ...
ﻣﯿﺒﯿﻨﻦ ﺩﺍﺭﻩ ﺗﺰﺭﯾﻖ ﻣﯿﮑﻨﻪ!
ﺧﺮﮔﻮﺵ ﻣﯿﮕﻪ : آﻗﺎ ﺷﯿﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯾﻪ؟
ﭘﺎﺷﻮ ﻭﺭﺯﺵ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺪﻭﯾﯿﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﺎﺷﯿﻢ... ﺷﯿﺮﻩ ﻫﻢ ﻣﯿﭙﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺭﺗﺶ ...ﮔﺮﮒ ﻭ ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻣﯿﮕﻦ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺭﺩﯾﺶ ﺣﺮﻑ ﺑﺪﯼ ﻧﺰﺩ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ...


ﺷﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎ... ﺍﻳﻦ ﭘﺪﺭ ﺳﮓ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺷﯿﺸﻪ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻓﺎﺯﻩ ﻭﺭﺯﺵ ﻣﯿﮕﻴﺮﻩ... هی ﻣﯿﺎﺩ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻭﻭﻧﻪ 😂😂

۰۶
مهر

بچه که بودم مامان بزرگم ازم میپرسید کلاس چندمی؟ میگفتم اول راهنمایی.میگفت چندم میشه؟! کلاس شیشم یا هفتم؟
منم با خودم میگفتم چقد مامان بزرگم از دنیا عقبه...
الان خودم از یکی میپرسم کلاس چندمی؟ میگه هفتم. میپرسم کلاس چندمِ راهنمایی میشه؟!
اسیر شدیم بخدا