انتقام یک بوسه10
نتونستم خنده ام و کنترل کنم بشکنی زد و گفت : اینه !
-برو موهای پرنوش و از ته بزن زن ذلیل ! !
یحیی : از الان داری خواهر شوهر بازی در می یاری ؟
مدام نگاهش به سمت ساعت می چرخید سشوار و از دستش گرفتم و گفتم : برو به پرنوش زندگیت برس ! !
خندید و گفت : کلاس دارم !
-آره خوب لابد درسهایی از زندگی ! !
سشوار و به دستم داد و راهی در خروجی شد دستش و کشیدم و بوسه ای رو گونه اش کاشتم و در حالی که صورتم و مالش می دادم و گفتم : این خارا رو سه تیغه کن پرنوش خانم اذیت نشده ! !
پس گردنی نثارم کرد و رفت شیفته تو چارچوب ایستاد و گفت : خواهر برادر چه دل و قلوه ای می دن !
-شاخکهای حسادتت فعال شد ؟
شیفته : کم نه ! ! ژوبین ما که از این کارا بلد نیست ! !
از داخل آینه براندازش کردم شال سفید و مانتوی سفید نسبتا کوتاه شلوار جین آبی سری تکون دادم و گفتم : بهبود که تو رو با این وضعیت ببینه می گه برم یه چرخی بزنم ؟
نگاهی به خودش کرد و گفت : مشکل چیه ؟
-مثل اینکه چند کیلو اضافه وزنت اصلا به چشمت نمی یاد ؟
چشم غره ای نثارم کرد و روی تختم به انتظار نشست و من با آرامش تمام مشغول شدم از سشوار کشیدن تا آرایش و آرا ویرا کردن مانتوی سرمه ای رنگی و شال مشکی به اضافه جین یخی ضرب داری انتخاب کردم شیفته غرید و گفت : آژانس بیرون منتظره د بجنب ! !
لی لی کنان کفشام و پوشیدم و گفتم : بذار یه نمه تاخیر کنیم کلاس بذاریم ! !
شیفته : لازم نکرده خودت همیشه من و به وقت شناسی ترغیب می کنی ! !
-چیه می ترسی چند دقیقه دیر کنیم بپره !
اول شیفته و به دنبالش من سوار شدم شیفته نالید و گفت : یغما می خوای بشینی یه بسم ا..بگو !
-خب جمع کن خودتو !
به خودش اشاره کرد و گفت : از این جمع تر ؟
خندیدم و گفتم : خوب مشکل من چیه حجم تو کل ماشین و گرفته ؟
شیفته : خوبه دو کیلو اضافه وزن دارم که چماغش کنی !
-قربونت همتشو نداری وگرنه دو روزه می شی نی قلیون !
شیفته : لازم نکرده که بشم تو ؟
-مگه من چه ایرادی دارم ؟
شیفته : بینیتو بگیرن جونت در اومده ! !
-بهتر از اینکه شبیه خمره باشم ! !
با غیض گفت : خمره عمه ته !
با چشم و ابرو به راننده اشاره کردم و دهانم و نزدیک گوشش بردم و گفتم : عمه ام که مامان خودته ! !
دندون قروچه ای کرد و نگاهش و از پنجره به بیرون پرت کرد در تمام طول راه دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد مقابل رستورانی که شیفته آدرسش و به راننده داده بود پیاده شدیم نمای بیرونی رستوران و برانداز کردم و گفتم : ظاهرش که خوبه ! !
شیفته همونطور که کرایه رو حساب می کرد گفت : این قدر ادای این ندید بدیدا رو در نیار ! !
پوفی کشیدم و گفتم : بیا بریم تا نپریده و ما رو به خرج ننداختی ! !
شیفته آینه کوچکش و در آورد و در حالی که خودش و برانداز می کرد گفت : چطورم ؟
شونه ای بالا انداختم و گفتم : مثل همیشه !
شیفته : همیشه چه شکلیم ؟
-یالغوز! !
کیفش و روی سرم کوبید و گفت : دیگه نشنوم !
تعظیمی کردم و گفتم : چشم بانو !
شیفته : دوشیزه !
شکلکی در آوردم و گفتم : دوشیزه ! !
دوتایی راهی شدیم نگاهمون داخل رستوران به دنبال چهره آشنایی می چرخید بهبود از دور دستی تکون داد سری به نشونه سلام تکون دادم و رو به شیفته گفتم : اوناهاش !
سلانه سلانه به سمتش رفتیم ایستاد و با خوش رویی شروع کرد به خوش و بش صندلی و برای شیفته عقب کشید خواست صندلی منم عقب بکشه که مانع شدم و گفتم : لزومی نداره ! !
سری تکون داد و مقابلمون نشست منو رو به سمتمون گرفت و گفت : چی میل دارید ؟ ؟
کیفم و روی میز گذاشتم و گفتم : ما که محض نهار خوردن اینجا نیومدیم ! !
- ۹۷/۰۶/۲۵