انتقام یک بوسه6
شیفته : بالاخره که چی ؟ یحیی رو نشناختی ؟
-خدا کنه به خیر بگذره اصلا حوصله جر و بحث ندارم !
شیفته : پاشو بریم داخل سرده !
-حوصله خونه ندارم شیفته بیا بزنیم بیرون !
شیفته : کجا ؟
-پیش اقا شجاع ! !
شیفته : آقا شجاع دیگه ؟
سری تکون دادم و گفتم : یه ذرت مکزیکی بزنیم تو رگ بدجور هوس کردم !
شیفته : مهمون تو ؟
-جهنم و ضرر این بارم مهمون من !
بعد از چند دقیقه ای آرا ویرا کردن چرخی مقابل آینه زدم موهای فندقی ام و طبق عادت بالا دادم و عینکم و لابه لاش فرو کردم یک آرایش سبک مانتو طوسی رنگ و شال طوسی به اضافه شلوار جین مشکی شیفته از پشت سرکی کشید و سوتی زد و گفت : قیافه آدم گرفتی ؟
نگاهش کردم و گفتم : تو که خودت و خفه کردی و باز قیافه آدم نگرفتی !
شیفته : این دیگه تشخیصش با تو نیست ! !
-لابد با اونی که می خوای جلو پاساژش رژه بریم !
خندید و گفت : خوبه حالا ببینم می تونی لوم بدی ؟
-اگه می خواستم که تا حالا داده بودم !
شیفته : تو که من و می شناسی در چارچوب عرف و شرع !
بله بلند بالایی گفتم و با هم راهی شدیم مقابل در ماشین غریبه ای مقابل خونه پارک کرده بود به محض خروجمون پسر قد بلند نسبتا آشنایی به سمتمون اومد همون نفر سومی که چند روز پیش مزاحمم شده بودند شیفته بی توجه بهش در حال قدم زنی بود عینکم و از روی موهام برداشتم و روی چشمم گذاشتم ولی برای این کار دیر شده بود راهمون و سد کرد و زیر لب سلامی داد شیفته با اخم گفت : مزاحم نشید آقا !
-من اصلا با شما کاری ندارم !
شیفته : پس چرا راه و بند کردید !
با اشاره به من گفت : با این خانم کار دارم !
دستمو بغل گرفتم و گفتم : به جا نمی یارم ؟
-خوب می تونیم آشنا بشیم !
-تمایلی ندارم !
دست شیفته رو گرفتم و حرکت کردیم دوباره مقابلمون سبز شد و گفت : نمی خوای فکر کنی ؟
-نه لطفا برید !
-چرا فرار می کنی ؟
ایستادم و گفتم : اقای محترم ...
میون کلامم پرید و گفت : فردین !
-اقای فردین ما تو این محل آبرو داریم قصد آبرومون و کردید ؟
شیفته : راهتو بکش برو این قصد دوستی باهات و نداره !
فردین : این زبون نداره ؟
ابروهام و بالا دادم و گفتم : تو فکر کن شیفته زبونمه !
یک تای ابروش و بالا داد و نگاهی به شیفته کرد و گفت : اِ شیفته خانوم ؟ و شما ؟
شیفته سقلمه ای نثارم کرد باز گند زده بودم چه معنی داشت که اسم شیفته ورد زبون یک پسر غریبه که نه یک پسر مزاحم...غریبه مزاحم...مزاحم غریبه بشه ! !
-تو فکر کن عشرت !
خندید و گفت : چقدرم اسماتون بهم می یاد شیفته و عشرت ...دوباره خندید !
خودمم خنده ام گرفته بود شیفته دستم و کشید و راه افتاد فردین از همونجا داد زد : عشرت و کجا می بری ؟
خنده ام تشدید شد شیفته غرید و گفت : چیه خوشت شده ؟
-بچه پر رو از رواَم نمی ره !
شیفته : وقتی تو نیشت و تا بناگوشت باز می کنی می خوای از رو بره !
-اووو یه جوری می گه انگار خودش قدیسه است حواست هست داریم کجا می ریم ؟
شیفته : تو بهبود و با این مقایسه می کنی ؟
-این اسم داشت "فردین "!
شیفته : به به اسمش و هم که از بر شدی ؟
-مگه من دل ندارم ؟
شیفته : چرا ولی مسئولی ...پابندی...نامزد داری !
-اون که قربون نداشتنش !
شیفته : هیربد انتخاب خودت بود ! !
-از همین می سوزم چی می شد هیربد یه نمه فقط یه نمه از گستاخی این پسره رو داشت !
شیفته : همون بهتر که نیست گستاخی دیگه چه صیغییه ؟
-نمی فهمی چون جای من نیستی ! ! یه دختر 23 ساله که نامزد داره ولی حسرت یه برخورد عاشقانه یه درد دل عاشقانه رو داره ؟ می خوای بگی عقده ای ام ؟ آره تو این جوری فکر کن ولی نمی شه منکر غریزه ...منکر نیاز روحی و عاطفی یا هرچی که اسمش و بذاری شد ! !
شیفته همونطور که به موبایلش ور می رفت گفت : نه را نمی ده !
سقلمه ای نثارش کردم و گفتم : با توم دیوار گوش دادی ؟
شیفته : حرفات حرفای جدیدی نیست حرف تازه بزن !
-حرف تازه می خوای این اقا بهبودت مخش بیاته !
شیفته : یغما ؟
-وقتی به قول خودت را نمی ده دیگه چی کار کنیم بابا خسته شدم از بس از اون پاساژ درپیتش ماتیک سرخاب خریدیم ! !
شیفته : این آخرین باره را نداد دیگه بی خیالش می شم ! !
- ۹۷/۰۶/۲۱