:)

:)

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

۱۰۵ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۷
آذر

دلیل تمام استرس،
اضطراب و افسردگى هایمان
این است که:
وجود خودمان را نادیده میگیریم
و براى راضی کردن دیگران زندگى میکنیم...

۲۷
آذر

از خوردن بستنی قیفی در خیابان خجالت نکش!

از اینکه بایستی و از سوژه ای که خوشت آمده عکس بگیری،
از اینکه بنشینی کنار کودکِ فال فروش و با او درد و دل کنی،
از اینکه وسط پیاده رو" البته اگر مامور نبود!" عشقت را در آغوش بگیری...

از اینکه وسط جمع قربان صدقه ی مادرت بروی،
از اینکه در کوچه با بچه ها دنبال بازی کنی،
از ابراز علاقه کردن به کسی که دوستش داری،
از عصبانی شدن
از بلند خندیدن
از گریه کردن های بی دلیل
از کنار گذاشتن آدم هایی که تو را نمی فهمند، خجالت نکش!

عمرِ هیچ کس قرار نیست جاودانه باشد
برای خودت زندگی کن!

۲۷
آذر

امروز روز بهترین‌هاست

روز دوباره برخواستن

روز دوباره فریاد زدن

پرهای عقاب‌گونۀ خود را باز کن

و به بلندای گیتی پرواز کن

تو محشری دوست پر قدرتم

سلام
صبحتون بخیر و شادی

۲۶
آذر

خورشیــــد
جایش را به ماه میدهد
روز به شب
آفتاب به مهتاب

ولی مهـــــرخدا
همچنان با شدت میتابد
امیدوارم قلب هاتون
پر از نور
درخشان لطف و رحمت خدا باشه

شبتون بخیـر :)

۲۶
آذر

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟
پسر: آره عزیز دلم
دختر: منتظرم می‌مونی؟
پسر رویش را به سمت پنجره اتاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین می‌چکد را نبیند
پسر: منتظرت می‌مونم عشقم
دختر: خیلی دوستت دارم
پسر: من هم همین طور. عاشقتم عزیزم...

بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد. به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد.
پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی.
دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم می‌مونه به همین راحتی گذاشت و رفت.

پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟
دختر: بی درنگ به یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود. و بی امان گریه می‌کرد

پرستار: شوخی کردم بابا! رفته توالت الان میاد

وجدانا من خودم فکر نمیکردم داستان اینطوری تموم شه. ولی بالاخره آدمیزاده دیگه دستشوییش میگیره

۲۶
آذر

لطفا 10 ثانیه ، فقط 10 ثانیه تصور کنید دارید « لیمو ترش» میخورید ، ببینید دهانتون بزاق ترشح میکنه. این مثال را زدم که بگم چطور با 10 ثانیه فکر کردن به لیمو ترش اینقدر بدن ما واکنش میده، اونوقت مقایسه کنید که وقتی شما 10 دقیقه ،10 ساعت، 10 روز یا 10 سال به اتفاقات و مسائل منفی تمرکز میکنید یا ساعتها عصبانی هستید یا استرس و اضطراب یا کینه در ذهنتون دارید چه تاثیرات ویرانگری روی سیستم جسمی و روحی شما میذاره و برعکسش هم همینطوره که شما اگر 10 ثانیه و 10 دقیقه، 10 روز، 10 سال به مسایل مثبت و خوب فکر کنید جسم و روح شما واکنش های مثبتی نشون میدن و سرشار از انرژی میشید. مثال لیمو ترش یادت باشه، تا افکار منفی اومد تو سرت بدون که اگه تا 20 ثانیه ادامه شون بدی، دیگه داری تیشه به ریشه زندگیت میزنی. خیلی خوبه که دائما از خودمون بپرسیم انرژی بخش ترین فکری که باید بکنیم چیه؟ انرژی بخش ترین حرفایی که باید بزنیم چیه؟

۲۶
آذر

زندگی تفسیر سه کلمه است:

خندیدن، بخشیدن، فراموش کردن

پس تا میتوانی

بخند، ببخش، فراموش کن

۲۶
آذر

سلام صبحتون بخیر

امروزتون پراز لبخند وپرازبهترینها

امیدوارم عشق صفای زندگیتان

شادی و لبخند تقدیرتان

مهربانی راه و رسمتان

:)

۲۵
آذر

خدایا

دراین شب تو را مهربانیت قسم
دلهاى گرفته را شاد
و دست هاى نیازمند را بى نیازگردان
و قلبى نورانى،تنى سالم
زندگى ارام
نصیب دوستانم بگردان...

شبتون بخیر :)

۲۵
آذر

از این عدد ناچیز برای خودمان دیوار چین ساخته ایم!
چه فرقی میکند چند باشد؟؟!
۱۸، ٬۲۱ ٬۲۹... و یا حتی ۸۳ و بیشتر...
در هر سِنی میتوانی عاشق شوی! عاشق چیزهای خوب، مثل رنگ‌های مداد رنگی، دنباله‌های بادبادک،‌ عروسکها و ماشین‌های کوچکی که زمانی شاید هم قَد و اندازه خودت بودند و حالا... در هر سنی میتوانی پُفک بخوری و آخرسر انگشتانت را با لذت لیس بزنی،
میتوانی بجای اینکه فقط نیمکت‌های پارک را حق خودت بدانی مانند ۷-۸ سالگی‌ات تاپ سوار شوی و تاپ تاپ عباسی بخوانی!
میتوانی قبل از خواب ستاره‌ها یا حتی گوسفندها را بشماری!
نگرانِ چه هستی؟!
مَردُم؟!؟
بگذار دیوانه خطابت کنند! اما تو زندانیِ یک عدد نباش!
بگذار بین تمامِ ناباوری‌ها، دروغ‌ها،تنهایی‌ها و آلودگی‌های این شهر لحظاتی مانند کودکی‌ات بخندی!
تو هنوز همانی!چیزی جز یک سِن در تو تغییر نکرده!
فقط چند سال بیشتر اسیرِ زندگی شده‌ای!
فقط چندسال...!
هیچوقت دیر نیست
برای "یک لبخند"...
برای "یک عشق