:)

:)

پربیننده ترین مطالب
نویسندگان

لذت بردن :)

جمعه, ۲۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۵:۰۶ ب.ظ

ما به اشتباه اینگونه می‌اندیشیم:

- درسم تمام شود راحت شوم
- غذایم را بپزم راحت شوم
- اتاقم را تمیز کنم راحت شوم
- بالاخره رسیدم، راحت شدم
- اوه چه پروژه‌ای، تمام شود راحت شوم

تمام شود که چه شود؟
مادامی که زنده هستیم و زندگی 
میکنیم هیچ فعالیتی تمام شدنی
 نیست بلکه آغاز فعالیتی دیگر است 

پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری
 لذت بردن را فراموش نکنیم نه مانند یک
 ربات فقط به انجام دادن بپردازیم به
 تمام شدن و فارغ شدن... 
لذت باعث قدرتمند شدن میشود 
و به طرز باور نکردنی باعث بالا 
رفتن اعتماد به نفس می‌گردد... 

توانایی لذت بردن، یک مهارت 
و یکی از اهداف مهم زندگی است.

  • 00:00 :.

نظرات  (۱۱)

درستِ درستِ ^-^

پاسخ:
ممنون :)

خوشبحال افرادی که درس نمیخونن که تموم نشه

 آشپزی یاد نمیگیرن که بعد پخت غذا راحت بشن

اتاقشون بازار شامِ

و هیچ حرکتی نمیزنن که به جای نرسن

D:

پاسخ:
اونا دیگه بدجور تنبلن
حداقل تفریح برن

اگه از یه کاری بدت بیاد و انجامش بدی چطوری میخوای ازش لذت ببری !!!؟

پاسخ:
اکه کاریه که بدت میاد چرا اصلا انجامش می دی ؟

/// اجبار میفهمی !؟ خخخ

پاسخ:
هیچکس نمی تونه ترو مجبور به کاری بکنه

خخخ چرا میتونه یه ابم روووش خخ اقا یه مثال خیلی ساده که تو هم تجربش کردی رو میزنم !

*مدرسه

پاسخ:
اونم کسی نمی تونست مجبورم کنه وقتی حوصلشو نداشتم نمی رفتم

:/ ولی اخرش که میرفتی تازه راستشو بگو بینم چند بار تعهد دادی !؟ من که پنج بارو رد کردم اما چون معاون مدرسمونو خوب میشناختم عین خیالمم نبود

پاسخ:
اخرش خودم می خواستم و می رفتم
تعهد ندادم چون همیشه با انضباط بودم کاریم نداشتن خخخخخ 

نخیرم مجبورت میکردن اخرش قبول میکردی میرفتی اگه به خودت بود العان حتی نمیدونستی دو به توان سه چند میشه یا کلاغ چند تا نقطه داره

 

خخخ خاک تو سرت بودم بیچاره اون خرا که میزدیشون خخخ

پاسخ:
تو هرجور دوس داری فکر کن 
اروم بودم بابا کسیو نمی زدم

خخخ  خر نمیزدی یعنی !؟ خخخ خدایی منم خیلی اروم بودم به دلایل خیلی خیلی مسخره ای میرفتم تعهد میدادم خخخ ولی اینم بگم حرف زور قبول نمیکردم مپسر کلاس رو دغ میدادم تا اخرش استفا بده خخخ عشقم میکشید مشق مینوشم اگه نه هم که نگهش میداشتم واس وقتی که عشقم بکشه خخخ خدا اون روز رو از یادم نبره روزی که مپسر شدم خخخ کل کلاس رفتن دفتر یه نیم کتکی خوردن و برگشتن خخخ زنگ بعدش یه کلاس دشمنم بود خخخ کلاس ما هم اخر پارتی بازی دیگه معلما بیخیال موقع پرسش میدادن دست یه ادم امین که بپره اون ادم امینم یه دو رویی بود که ما روی دومشو میشناختیم مثلا میگفتیم دفه بعد که رسش بیفته دست من بیستت میدم العان من و بیست بده خخخ یه چند باری پرسش افتاد دست من دو بار احتیاط کردم دفه سوم اونی که ده میگفرفت کلاشو مینداخت رو هوا بیست گرفت خخخ حیف کلاس ما نبودی وگرنه العان یا یه شاه بودی یا یه برده از دست ناقص شده اره عزیز سمت ما نیا مخصوصا سمت من نیا ادم خطر ناک تر از من پیدا نمیکنی تو این بیان خخخ از کسی متنفر نمیشم و تا به امروز فقط از یه نفر متنفر شدم که اونم یه کاری کردم اول فکر کنه بخشیدمش بعد یه جوووووری خجالتش دادم جلو جمع که مرغای اسمون به حالش خندیدن خخخ تازه فکر کرد تقصیر خودش بود نه من !!! تازه کلی هم واسش نقشه دارم تو هم اگه نقشه مقشه ای داری رو کن بزنم تو سرش باور کن حقشه از من دولوخ شنیدی !؟

شیطونه میگه این همه نوشتی حالا بیا اون ارسال رو بزن بره رد کارش اما اونی که سمت راست نشسته میگه خدا نیست نابودد نکنه پاکش کن به نظرت حرف کدوم مواثر تره !؟​ ولی من میگم ! وب که یه قلبی انداختم روش که غیر ممکن هستش ازش یچزی در مورد من در بیاری فقط میمونه این کامنت های من که هووو مثل کف دست مو ندارن حالا ط اگه اینا رو خوندی میگم خسته نباشی اگه هم نه که خوب کاری کردی برو درستو بخون

پاسخ:
عجب حوصله ای کی وقت کردی اینارو بنویسی خخخخ فک نکنم تا اخر زندگیم هیچ وقت این همه تایپ کنم دست مریضا 
کلا یه خورده شلوغ بودیا خخخخخ خیلی دوس داشتم تو کلاستون منم بودم کیف می داد خخخ

خخخ سریعت تایپ که رفت بالا رکورد بیان که تو دستت باشه این کانت کوتاه که چیزی نی خخخ

 

خخخ نه بابا یه بچه ارومیم ک نگو

خخخ وای که اگه بودی مطمعنا یا العان داشتی با دوس دخملات حرف میزدی یا نشسته بودی فیلم می دیدی و به این فکر میکردی فردا چیکار کنم فلان معلم امتحان نگیره خخخ یا مثلا فردا برم تو کتاب خونه با هیچکس اینا پینگ پونگ مخفیانه بازی کنم یا بشینم تو کلاس با قاشق چی فیلم  ببینم !؟  اره عزیز به این میگم منطقه سوسول پر

پاسخ:
از کجا معلوم از اینکارا الان نمی کنم ؟

پینک پنک مخفیانه چرا بازی می کنی ؟

خخخعلم غیب ندارم بدونم میکنی یا نه خخخ اما اینو میدونم دست پرورده کلاس ما نیستی اگه بودی اینجا نبودی خخخ (من و نگا نکن آ من سر یه رقابت تنگاتنگ وارد بیان شدم و اخرش که قابترو بردم دیگه موندگار شدم (که اونم دلیلیش فقط وب دومم هستش که هیچکس دستش بهش نرسیده و نخواهد رسید خخخ))

 

انتظار داشتی چیکا کنم مسئول کتاب خانه بودم میز پینگ پونگم اونجا بود یه توپ و دو تا راکت میبردم یکی از دوستانو صدا میزدم یه ربع و خورده ای بازی میکردیم خخخ

پاسخ:
خسته نباشی پهلوون
  • وحیده پوربافرانی
  • چه متن کاربردی و عمیقی

    واقعا لذت بردن از لحظه و در حال زندگی کردن خود زندگیه

    ممنون :)

    پاسخ:
    خواهش :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی